پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

پارسا پسر پاییزی من

تغییر عنوان وبلاگ

این وبلاگ رو وقتی که ٧ ماهه باردار بودم درست کردم و به خاطر همین هم اسمش رو گذاشتم " زمزمه حیاتی تازه .. ."  و الان پسرم ١٣ ماهه هست برا همین عنوانش رو عوض کردم و شد،  " پارسا پسر پاییزی من " ...
28 دی 1391

پارسا در 13 ماهگی

    ماه ها خیلی سریع و پشت سر هم میان و میرن و پسر کوچولوی مامان داره روز به روز بزرگتر و دوست داشتنی تر میشه ...  به همین زودی 13 ماه از اولین باری که در آغوش گرفتمت گذشت و حالا تو شدی یه پسر شیطون 13 ماهه که با این کارای بامزه ای که از صبح تا شب می کنی روزی هزار دفعه دلم می خواد قربونت برم ... پسر کوچولوی من حالا دیگه برا خودش مردی شده و رو پاهای خودش راه میره و راه رفتنت خیلی پیشرفت کرده و خیلی راحت راه میری البته اینا همش مربوط به قبل از مریضیت بود ؛ جریان مریضیت از این قراره که 3 روز مونده بود که 13 ماهت تمام بشه تب شدیدی گرفتی و خیلی حالت بد بود ،بی حال و نا آروم شده بودی ،روز دوم بردیمت دکتر که برات آزمایش مخاط...
25 دی 1391

اولین قدم ها

  پسر کوچولوی من همون که پارسال این  موقع ها خیلی فندقی بود الان 12 ماه و 9 روزه شده و اولین قدمش رو دقیقا روزی که واکسن 1 سالگیش رو زدیم و رفتیم خونه مامان جون برداشت ... دستش رو می زاره رو زمین و اون پوشک خوشگلش میره هوا بعد  با احتیاطِ تمام  بلند می شه و خیلی یواش قدم های کوچیک کوچیکش رو با دست های باز بر میداره و خودش رو به مقصدش که من یا باباییش هستیم میرسونه ... امیدوارم بزرگ هم که شدی مثل این روزات باشی و  اگه افتادی دوبارهُ دوبارهُ دوباره تلاش کنی و نا امید نشی و راهت رو ادامه بدی ... تو رو می سپرم  به خدای مهربون که همیشه و هرجا مراقبته ....   ...
30 آذر 1391
1